کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 5 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

ماجراي دكتر رفتن كياراد من...

مدتي بود كه دايي رسول جون كه عاشق و شيفته شماست اصرار داشت كه حتما ببرمت پيش پزشك كودكان و اگه لازمه مكملهاي غذايي واست تجويز كنه ...چون از دوسالگي ديگه مكمل آهن و مولتي ويتامينت را قطع كردم ... خلاصه بعد از كلي تنبلي مامان رويا هفته پيش با با كورش رفتيم دكتر... وقتي وارد مطب آقاي دكتر شديم مثل يك پسر مودب سلام كردي و با آقاي دكتر كه دستش را به سمتت دراز كرده بود دست دادي و روي صندلي نشستي و فوري شروع كردي به صحبت كردن با آقاي دكتر : كياراد : اسم من چيه ؟ آقاي دكتر : با نگاه داخل دفترچه بيمه ...اسم شما كياراد... كياراد : اسم بابا چيه ؟ آقاي دكتر : اجازه بده داخل دفترچه نگاه كنم ....اسم بابا كورش... كلي من و بابا كورش و آقا...
16 آذر 1393

نقاش كوچولوي من...

پسر قشنگ مامان اين روزها زمان زيادي از روز مشغول كشيدن نقاشي و يا رنگ آميزي كتابهات هستي و به خوبي كتابهايي كه مخصوص رنگ آميزي با كتابهاي خوندني را از هم تفكيك ميكني ولي گاهي كه شيطنتت گل ميكنه اصرار داري كه اين كتاب خوندني رنگ آميزي و سعي داري رنگش كني البته در بيشتر مواقع من موفق ميشم كه قانعت كنم كه اين فقط مخصوص خوندن ولي وقتي كتابي را كه نبايد رنگ كني ... رنگ ميكني و ميدوني كه اشتباه كردي مياري نشونم ميدي ميگي مامان ببين قشنگ شده      تا دو ماه پيش فقط دوست داشتي كه واسه خودت چيزي بكشي يا اينكه من برات ماشين بكشم و شما لاستيكش را بكشي يا آدم بكشم و شما چشمهاش را بكشي و در آخر هم خط خطي كني و بگي ماشين...
10 آذر 1393

اولين استخر

از وقتي كه خيلي كوچولو بودي و ميديدم كه چقدر به آب و بازي كردن باهاش علاقه داري همش ميگفتم كي ميشه كه يه كم بزرگتر بشي تا بتوني با بابا كورش بري استخر ...و منتظر بودم تا زودتر از دست اين پوشك دست و پا گير راحت بشي تا بتوني با خيال راحت به استخر بري...حالا دو ماهي ميشه كه داري هر هفته به استخر ميري و خب نسبت به روزهاي اول هم پيشرفتهايي داشتي... روز اول با خوشحالي رفتي ولي داخل استخر يه كم متعجب بودي و بيشتر به بابا كورش چسبيده بودي ولي كم كم خوشت اومده بود ...بعد از اينكه به خونه اومدي واسه مامان تعريف ميكردي كه به بابا گفتي ميترسم و با يه لحن خوشگلي ميگفتي كه حسابي خوردني ميشدي...و هر موقع بابا ميگفت كياراد بازم بريم استخر ميگفتي استخر تع...
10 آذر 1393
1